اشارتی به چند آیه
الف: اهدناالصراط المستقیم
... با توجه به قرین بودن تعبیر «الصدیقین» با «النبیین» معلوم میشود در اینجا مقصود از صدیقین، ولی معصوم غیر نبی است... (40).
«و ما ارسلنا من قبلک الا رجالا نوحی الیهم فسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون (41) »
نویسنده در صفحات 182تا 187 کتابش با شواهد متعدد قرآنی اثبات میکند که «اهل ذکر» تنها اهل بیت نبوتعلیهم السلام هستند که از مقام عصمت و طهارت برخوردارند و قرابت غیر قابل انفکاکی با قرآن را دارا میباشند و به دلیل «ولن یفترقا» در خطبه پیامبرصلی الله علیه وآله در حجةالوداع (42) قرآن و عترت از یکدیگر هرگز جدا نخواهند شد. (43)
ب: علی مجتبای غربال کننده
معیار تمیز خبیث و طیب و میزان تشخیص مؤمن و منافق، حضرت علیعلیه السلام است. و این معیار از آیه 179 سوره آل عمران استفاده میشود، روایات نیز همین را گفتهاند ولی متاسفانه در تفاسیر از آن غفلتشده است. آیه میفرماید:
«ما کان الله لیذر المؤمنین علی ما انتم علیه حتی یمیزالخبیث من الطیب و ما کان الله لیطلعکم علیالغیب و لکنالله یجتبی من رسله من یشاء فآمنوا بالله و رسله و ان تؤمنوا و تتقوا فلکم اجر عظیم.
یعنی خداوند را چنین نباشد که مؤمنان را به حالتی که شما بر آن مستقرید، واگذارد، مگر آن که خبیث را از پاکیزه جدا نماید; و خداوند را چنین نیست که شما را بر غیب آگاه گرداند; و لیکن خداوند از رسولانش هر که را بخواهد، بر میگزیند، پس به خدا و رسولانش ایمان آورید، و اگر ایمان آورید و تقوا پیشه کنید پس برای شما اجری عظیم خواهد بود.
آیه شریفه، سنت غربال مدعیان ایمان، در هر عصر و زمان به ویژه در دوران پیامبرصلی الله علیه وآله را بیان میفرماید. ولی این غربالگری با نزول فهرستی از اسامی مؤمنان و منافقان و آگاه سازی بر غیب نیست. به دلیل «وما کان الله لیطلعکم علیالغیب» (آل عمران، آیه 179)، بلکه از طریق برگزیدن شخصیتی ملکوتی در جامعه پیامبر، این غربال صورت میگیرد. وجود این مجتبای الهی، و عکس العمل جامعه در برابر شخصیت او، دوست و دشمن را معرفی میکند. این معیار، طبق روایات شیعه و سنی علیعلیه السلام است. (44)
ابو سعید خدری گوید: ما فرزندان خویش را با محبت علیعلیه السلام میآزمودیم که اگر دوستدار علیعلیه السلام بود او را مؤمن و گرنه، منافق میشمردیم.
پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله میفرمایند:
«لولاک یا علی، ما عرف المؤمنون بعدی»
ای علی! اگر تو نبودی پس از من،مؤمنان شناخته نمیشدند. (45)
«علی حبه ایمان و بغضه نفاق».
عشق به علی ایمان و دشمنیش نفاق است. (46)
در نهج البلاغه، حکمت 45 نیز همین حدیث و مضمون آمده است.
علی علیه السلام در نهان آیات
از دیدگاههای قابل بررسی، تفسیر باطن آیات است. یعنی آیه هایی که ظهور لفظی در امام علی علیه السلام یا اهلبیت علیهم السلام ندارند. ولی باطن آنها درباره ائمه علیهم السلام است. توضیحی در تفسیر قرآن کریم به باطن و به عبارتی ظهر و بطن آیات، خالی از لطف نیست.
ظهر وبطن و تفسیر و تاویل
این دیدگاه، معتقد است، علاوه بر ظهور الفاظ قرآن کریم در دلالتهای مطابقی و تضمنی و التزامی، قرآن باطنی دارد. اهل ظاهر و عربی دانان، ظاهرش را و اهل نظر و معصومان علیهم السلام باطن آن را مییابند، المیزان آیه «لایمسه الاالمطهرون» را به تماس اهل تطهیر با عمق و باطن قرآن، تفسیر کرده است; بررسی مبحث زبان وحی و مبحث مناهج و سبک های تفسیری، گسترده است.
از این رو به نقل چند روایت و ارایه منابع تحقیق بسنده میشود.
واژه تاویل چند کاربرد دارد، که یکی به همین معنا است. (47) از حضرت رسولصلی الله علیه وآله نقل شده:
«ما فی القرآن آیة الا و لها ظهر و بطن»
در قرآن آیهای نیست، جز آن که ظاهر و باطن و عیان و نهانی دارد.
از حضرت باقرعلیه السلام معنای این حدیث نبوی را پرسیدند، فرمود:
«ظهره تنزیله و بطنه تاویله، منه ما قد مضی و منه مالم یکن، یجری کما تجری الشمس والقمر»
ظاهر قرآن، همان انگیزه و معنایی است که قرآن طبق آن نازل گشته و باطن قرآن تاویل و تحقق عینی آن است، بخشی از تاویل سپری شده و بعضی هنوز رخ نداده [قرآن تازه میشود و] در بلندای دوران جریان دارد همانگونه که خورشید و ماه هرلحظه در افقی در حرکت است. (48)
از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله - خطاب به یارانش - نقل است که فرمود:
«برخی از شما بر طبق تاویل قرآن میجنگد همانگونه که جنگیدم بر تنزیل آن و او علی بن ابیطالب است» (49)
شبیه این روایت، این فراز دعای شریف ندبه است:
«یحذو حذوالرسولصلی الله علیه وآله و یقاتل علی التاویل ولا تاخذه فیالله لومةلائم...»
علی علیه السلام قدم، جای پای پیامبرصلی الله علیه وآله می نهاد و طبق تاویل و باطن قرآن کریم میجنگید و در راه خدا از سرزنش هیچ ملامتگری نمی هراسید.
بدیهی است جنگ با معاویه کار آسانی نبود زیرا به بسیاری از مردم قبولانده بود که خال المؤمنین، کاتب وحی، فامیل پیامبرصلی الله علیه وآله خونخواه عثمان، مجری قرآن و... من هستم!.
از پیامبرصلی الله علیه وآله روایتشده که:
«ان للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطن الی سبعة ابطن (50) »
حقیقتا برای قرآن ظاهر و باطنی است و بطن آن نیز دارای باطنی است تا هفت باطن.
طبق روایتی، از امام علیعلیه السلام پرسیدند آیا جز قرآن [غیر از قرآن رایج] چیزی از وحی نزد شما هست؟ فرمود:
«لا، والذی فلق الحبة و براالنسمة الا ان یعطی عبدا فهما فی کتابه (51) »
یعنی نه، سوگند به آن خدایی که دانه را شکافت و رویانید و جاندار را آفرید [غیر از قرآن چیزی نزد ما نیست] مگر خدا به بندهای توفیق فهم کتابش را عطا فرماید.
یعنی هرگونه علم غیب و آگاهی که داریم به برکت فهم قرآن کریم است، بدیهی است منظورشان پنهان قرآن است نه پیدای آن، که برای همگان قابل فهم است.
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که کتاب خدا چهار بخش است:
«العبارة والاشارة و اللطائف و الحقائق، فالعبارة للعوام و الاشارة للخواص و اللطائف للاولیاء والحقائق للانبیاء» (52)
قرآن شامل عبارت، اشارت، لطایف و حقایق است، عبارت برای همگان است و اشارت برای خواص و لطایف برای اولیای خدا و حقایق برای پیامبران است.
نظرات شما عزیزان: